شب یلدا امیرم
سلام نازنینم ببخشید این روزها زیاد وقت نمی کنم بیام. این چند وقت چون پدر یکی از دوستای نزدیکم فوت کرده بود بیشتر درگیر مراسم بودم خدا همه پدرها رو واسه بچه ها حفظ کنه.. امسال شب یلدا به اتفاق همه خانواده پدری بودیم منزل عموی بزرگم.. خیلی خوش گذشت. پدرم واسه همه به اصطلاح فال گرفت یه جورایی خصوصیات همه رو تو فال می گفت و کلی خندیدم.. بعدش هم یه نوع بازی محلی به نام درنا انجام دادیم که خیلی بامزه بود امیرم هم اومد بازی کرد و خیلی خوش گذشت.. همون شب همه یکی دیگه دندوناش لق شد.. فرداش هر کاری کردیم نذاشت براش بکشیم منم دیروز که بردمش ژیمناستیک به مربیش گفتم و اون براش گرفت البته کلی گریه کرد و جیغ زد ولی بعدش گفت راحت شدم..پسرم همچنان تو مدرسه ک...
نویسنده :
مامان سمیه
21:02